شما نیت کن رژیم بگیری
حتی دستگیره یخچالم خوشمزه به نظر میاد
من تا حالا دوبار شکست عشقی خوردم،دوبار هم مساوی کردم و سه بار هم برنده شدم،الانم با 11 امتیاز تو رده پنجم جدول هستم.
مورد داشتیم دختره اومد سبزه گره بزنه، معلوم نیست اون وسط چی شده انگاشتاشو گره زده؛الانم تا گردن تو گچ گرفتنش!
دیگه شورشو در آوردن
اول میگفتن merciبعد شد mercبعد شدmec30بعد شدmer؛
دیروز یکی برام پیغام فرستادهmer(40+10)/2+15-10
فکر کنم دوسا دیگه معادله 6 مجهولی وانتگرال می فرستن
یکی از فانتزی هام اینه که وقتی میرم سوپر مارکت هنگام پرداخت پول وقتی یارو میگه مهمون باشد،بگم باشه.وسایلوبگیرم پول رو حساب نکنم وبیام بیرون.
خوابگاه جاییه که توش ظرفا رو قبل شام می شورن نه بعدش!
یعنی قانع کردن بعضی از بچه های کلاس واسه اینکه هفته اول ترم رو نریم دانشگاه،به مراتب سختر از قانع کردن 1+5 است.
میگم به جای سمنو حنا خوردم میگه حالت بده؟
پ ن پ تو روده ام حنا بندونه تو معدهام بله برون!
استادم بهم میگه چشمات ضعیفه عینک زدی؟
میگم:پ ن پ گذاشتم پشت ویترین تا یکی بیاد بخردشون
میبینه رفتم هندونهخریدم اما میگه هندونست؟پ ن پ طالبیه زیادی گذاشتن بزرگ شه
میگم عکسها رو از فلبش ریختی تو هارد کامپیوتر؟گفت:پ ن پ ریختم تو سطل آشغال
دیروز داشتم آب میخوردم که یهو پرید تو گلوم بابام اومده میگه بزنم پشتت؟حرف نمی تونستم بزنم ولی تو دلم گفتم:پ ن پ جارو برقی بیار بکن تو حلقم شاید اومد بیرون.
رفتم پمپ بنزین به یارو میگم 40تا بزن!میگه 40 لیتر؟پ ن پ 40 قاشق چای خوری!
استادم بهم داده4 !رفتم پیشش میگم استاد میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟میگه نمره می خوای؟؟؟
گفتم پنپ واسه امر خیر مزاحم شدم،مارو به غلامی بپذیر!
مورد داشتیم شلواره پسره تو حیاط دانشگاه گیر کرده زیر پاش خورده زمین!
بیرون غذا خوردن ما به این صورته که:همیشه میریم رستوران قیمتارو نگا میکنیم،بعد میریم فلافلی!
مردم باس روزی 1ساعت کنار خانمش بشینه بگه:خانمم!من آماده ام!هرچی دلت می خواد غر بزن.
دیروز داشتم درس می خوندم که بابام اومد اتاق یه چرخی زد دید کولر روشن نیست،شوفاژ اتاقمم خراب بود،خدارو شکر اونم نمی تونست ببنده!ولی آخر لامپو خاموش کرد رفت
مورد داشتیم تو دانشگاه طرف از استاد اجازه گرفته بره مدادشو بتراشه!
مرد قبل از از دواج:خدایا تو که همه چی بهم دادی زن هم بده!
مرد بعداز ازدواج:خدایا تو که همه چی رو ازمن گرفتی زنم رو هم بگیر!
توی یخچالمون موز دیدم،به مامانم گفتم:عجیبه موز خریدی؟
میگه:موز خریدم تا گوجه ها رو نخورید!
گر به تو افتد نظرم چهره به چهره ،رو به رو
پا به فرار می نهم کوچه به کوچه ، کو به کو
دانشمندان کشف کردن خورشی روزها بی جهت روشنه؛
در اصل شب ها که تاریکه باید روشن باشه!
اگه بدونید چنگیز خان با سوزوندن کتابای علمی چقدر از بار درسای که قرار بوده بخونیم کم کرده هرشب جمعه واسش فاتحه می خونید!!!
به داداشم میگم درو ببن هوای بیرون سرده میگه:مثلا درو ببندم هوای بیرون گرم میشه؟
بچه دهه 80 عکس گذاشته بعد زیرشم نوشته:بدون Edit و آرایش!!
بعد ما که بچه بودیم رامون نمی دادن توی عکسا،ماهم یواشکی میرفتیم روی کوههای اطراف پشت طوری که فقط یه نقطه معلوم بود!!!
رفتیم به کلیسای ترسا ویهود دیدم همه با یاد تودر گفت و شنود
با یاد وصال تو به بتخانه شدم تسبیح بتان زمزمه ذکر توبود
در دل همه شرک وروی برخاک چه سود بانفس پلید جامعه ی پاک چه سود
زهر است وگناه وتو به تریاک وی است چون زهر به جان رسید تریاک چه سود
هرگز دلم از یادتو غافل نشود گر جان بشود مهر تو از دل نشود
افتاده ز روی تو در آیینه دل عکس که به هیچ وجه زایل نشود
از مادر بزرگم میپرسم شما بزرگترین یا خاله بزرگ میگه از نظر سن میگی پنپ از نظر قد وزن ومیزان کلسترول خون میگم
رفتم نون بگیرم نانوا بهم میگه نون میخوای؟پ ن پ اومدم ارانیم غنی شده بگیرم واسه راکتور بابام
به دوستم میگم من از لبنیات بدم میاد میگه یعنی ماستم نمی خوری؟پ ن پ از اونجای که ماست جزو سبزیجاته می خورم
تو بانک واسه یه پیرزنه داشتم فیش پر میکردم ازش میپرسم شماره تافن میگه:می خوای تو فیش بنویسی؟پ ن پ می خوام باهات شبا باهم تافنی صحبت داشته باشیم.
رفتم عطاری یارو میپرسه دارو گیاهی میخواستید؟میگم:پ ن پ اومدم عمل جراحی باز انجام بدم!
ماشینو بردم کارواش یارو اومده میگه بشورم؟
میگم پ ن پ ماشینم شنا بلد نیست اوردم از دور ببینه ترسش بریزه
جلو عابر بانک صف وایستادیم یارو اومده میپرسه صفه؟
میگم پ ن پ ما نخودیم اینجا کاشتنمون تا سبز بشیم!
یه رفیقم میگم شارژر سوزنی داری؟میگه میخوای موبایلتو شارژ کنی؟پ ن پ میخوام دکمه لباسمو باش بدوزم!
مورد داشتیم پسره از بس به مدرسه علاقه داشته سیزده بدر باخوانواده رفتن تو حیاط مدرسه چادر زدن خیلی هم ریلکس...
مورد داشتیم طرف تو عروسیش ماکارونی داده،سرته دیگش چند تا کشته داده
مورد داشتیم پدره به پسره گفته: تو چشم دیدن پشرفت منو نداری!!!
مورد داشتیم اینقدر عاشق بوده که دیونه شده به هرکی نگاه می کرده عشقشو میدیده
مورد داشتیم کارت ملی دختره عکس کلیپس بوده
دختره با120 کیلو وزن توی قسمت علایق زده:ورزش های رزمی؟یاد پاندای کونگفو کار افتادم....
مورد داشتیم به رولت خامه ای میگفته کیک حلقه ای خدایا اینو کجای دلم بزارم!
دیروز پنل ماشین ما رو دزدیدن ساعت 12 همون شب رفتم میدون شوش پنل خودمو 50 هزار تومن خریدم اوردم گذاشتم سر جاش...
مورد داشتیم طرف یه نرم افزار درباره ی سرطان رو گوشیش نصب کرده بعداز دزدیدن علایم سرطان تو خودش برنامه رو پارک کرده!! خیلی هم طبیعی!
مورد داشتیم دختره یه کهکشان پیدا کرده اسمشو گذاشته کهکشان راه کلپیس
دختری هستم به سن سی و سه فارغ از درس و کلاس و مدرسه
مدرک لیسانس دارم در زبان دارم از خود خانه و جا و مکان
مرغم و خواهم زبهر خود خروس مانده ام در حسرت تاج عروس
مبل واسباب ولوازم هرچه هست پنکه وسرویس خواب وفرش وتخت
هست موجود وجهازم کامل است پول نقد و زانتیا هم شامل است
هرچه گوئی هست وتنهاشوی نیست برسرم گیسو و زلف و موی نیست
ترسم از بی شوهری گردم تلف بر دهانم آید از اندوه کف
کاش جای این همه پول و پِله گیر میکرد شوهری توی تله
میشدم عبد و کنیز شوی خود می نمودم چاره درد موی خود
گیسوانی عاریت چون یال اسب می نشاندم بر سرم با زور چسب
زلف خود را چون پریشان کردمی حتم دارم در دلش جا کردمی
آنچنان شوری زخود برپاکنم تاکه شاید در دلش ماًوا کنم
بارالها تو کرم کن شوی را خود مرتب میکنم این موی را
هشدار: خانومای عزیز میدونید که قرن بی شوهریه!!
پس دست به کار بشید تا بو ترشیدتون در نیومده
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت...
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده :
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت: جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی. 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو
ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
خیلی ترسیدم!
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم، ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.
در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین
بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم، وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد:
ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم
سوار شده بود!!!؟
احساس میکنم سیاهی و زشتی چهری اطرافیانم را پوشانده است..احساس میکنم ظلمت سیاهی خیانت دروغ تباهی تا آنجا در قلب اطرافیان و دوستانم فرو رفته است که به شاهرگ هایشان نیز رسیده است.خداوندا!این سرنوشتی که برای رقم خورده است آنچنان تلخ است که دلم می خواهم از ته دل فریاد بزنم و به آن لعنت بفرستم
.: Weblog Themes By Pichak :.