فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
عمو همه چی دان

غروب خورشید


آنچه از روزگار بدست می آید


با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود


فردا خورشید دوباره طلوع خواهد کرد حتی اگر ما دیگر نباشیم !پ

 

جملات زیبا

آرزوهایت را کنار نگذار 

دنیا بالاخره مجبور می شود با دلت کنار بیاید !

 

آقا جان، بگو جواب دلمو چی بدم...
هر دم ازم سوال می کنه...
هر دم ازم جواب میخواد...
حرف دلم اینه، نوکر رخ ارباب نبیند سخت است...
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است...
لب تشنه اگر آب نبیند...
یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

 

هر بامداد آهویی از خواب بر می خیزد

و میداند که از تندترین شیر باید تندتر بدود وگرنه کشته خواهد شد

هر بامداد شیری از خواب بر می خیزد

و میداند که باید از تندترین آهو تندتر بدود وگرنه از گرسنگی خواهد مرد

فرقی ندارد آهو باشی یا شیر ،

آفتاب که برمی آید آماده دویدن باش …

 



کرکس ها شاعر می شوند وقتی پلنگ ،

 روی پوست آهو به بچه هایش نقاشی یاد می دهد !

 

مزرعه را ملخ ها ویران کردند

همه چیز به گردن کلاغ افتاد و مترسک وارد مزرعه شد …

و این بود قصه نادانی مزرعه دار

 

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

 

مسیر زندگی یک طناب باریک است که

اگر نتوانید بین عقل و قلبتان تعادل برقرار کنید

سقوط شما حتمی است




تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/16 | 3:34 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

ابا چیه هی میگن لاین داری؟ تانگو داری؟ وایبر داری؟ گوشی من فقط چراغ قوه داره، تا بچه محلامون می خوان شب بیان بالا پشت بوم به هم علامت بدیم!



ه بعض?ام باس گفت :
من دستم بنده ، ?ه 5دق?قه احترام خودتو نگهدار !


سوال کنکور93:
دمای هوا 10درجه ، رطوبت 18درصد و سرعت وزش باد سه متر بر ثانیه ؛ چند نفره بودن هوا را با رسم شکل محاسبه کنید. (1/42 نمره)


وسایل لازم برای مسافرت:دخترا: کیف،مانتو، شلوار،روسری در رنگهای مختلف،بدلیجات، ساپورت،کفش، صندل،لوازم آرایش.پسرا: دمپایی، شلوارک،قلیون

یکى از فانتزیام اینه که دکتر بشم بعد سر عمل جراحى وقتى به دختر دستیارم

هى میگم پنس, چاقو, قیچى و اینا یهو وسطش بگم ماااااااچ!
ببینم چشاش احتمالا این شکلى شه :) ???


ورد داشتیم پسره با باباش رفته بیرون ، پلیس پدره رو گرفته گفته خانم کی باشن ؟


اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده برو کمکش کن چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده haly be hule لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)



عتراف میکنم بچه که بودم مغز پسته هامو میدادم به داداشام در عوض ازشون پوست شور پسته میگرفتم که میک بزنم !!!
خدایی خیلی ضایع بودم
هروقت یاد این اسکل بودنم میوفتم از خداوند طلب آمرزش میکنم !


سوهان فروشان قم فکر می کنن اگه اسم سوهانشون حاج فلانی و پسران نباشه
ما فکر می کنیم کار حاج خانم و دختراشه!

.

مورد داشتیم ازش پرسیدن قبل ازدواج تحقیق کردی؟ گفته آره هر کی باهاش بوده راضی بوده 24 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)


اینم بهترین روش برای راهنمایی کردن پدر بزرگ و مادر بزرگا واسه عوض کردن کانال تلویزیون
 
1978628 875627132462709 165 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)

روش باحال واسه صف وایسادن

0.257826001395098698 taknaz لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)



عوای کتاب با تبلت

138051 718 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)


قشنگترین حلقه دنیا

0.260237001395098698 taknaz لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)




دور هم بودنای امروزی…

1457737 876869332338489 915 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)

10151853 509123862520964 16 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61).
.

من از روزی میترسم که تکنولوژی از تعامل انسانی پیشی بگیرد. چنین روزی ، جهان نسلی از احمقها خواهد داشت. “آلبرت انشتین”

 

 




تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/16 | 10:50 صبح | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

عموم اومده خونمون یه تیکه از ملودی یه آهنگو با دهنش میزنه میگه میتونی از تو اینترنت پیداش کنی؟!

قیافه من   45 مطالب لایک خور فیس بوک   استاتوس های فیس بوک (سری 1)


داداشم یه دو هفتس داره میره بدن سازی. تو این دو هفته واسه باز کردن هر شیر آب باید دو ساعت زور بزنیم.

اینم سرگرمی من تو دسشویی




داشت یه فیلم قدیمی میداد .. سعید کنگرانی بازی کرده بود…. اومدیم نشستیم که ببینیم… همون اول تیتراژ بابام رسید

قبل از اینکه تیتراژ تموم شه گفت: “این فلان فیلمه؟؟؟ تو این فیلمه پسره عاشق دختر اربابش میشه بعد اینا بهش دختر

نمی دن بعد دوتایی باهم فرار می کنن با خودشون کتلت می برن. کتلتا مسموم بوده هر دوتاشون می خورن

می میرن…. “

بعد به بابام میگم داشتیم می دیدیما…میگه خب بشین ببین….گفتم حالا که تعریف کردی بگو چرا کتلتا مسموم بوده؟

میگه: نه دیگه، تعریف نمیکنم فیلم بی مزه میشه !




به خدا قسم اگر “سبد کالا” را در دست راستم و “سهام عدالت” را در دست چپم قرار دهند باز هم از گرفتن یارانه دست نخواهم برداشت…

10150721 284793688345355 60 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)



ین روزا فقط کم مونده تو تلویزیون زیرنویس کنن:
هرکی یارانه بگیره خره haly be hule لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)



چند روز پیش یه جایی نوشته بود که : برای ازادی مرزبانان ایرانی خواهشا به این شماره اس ام اس خالی بزنید 2000590!! منم پیامک فرستادم. جواب اومد که : از اینکه از دریافت یارانه خود انصراف داده اید از شما متشکریم 7 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)

.





 

10150781 739778656054195 12 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)

فامیل دور به اقای مجری :

آقای مجری بهت یه نصیحت برادرانه می کنم
اگه زندگ?ت ته کش?د
بش?ن با ته د?گش حال کن !
ه? نش?ن بگو به آخرش رس?دم





اسـتــاد جـواد خـیـابــانـی:

مــا دوتــا حـسینـی تــو بــازی داریــم!!..

سیـد جــلال حـسیـنـی و سـیـد جــلال رافـخـایــی  46 لطیفه های جدید و مطالب فیسبوکی (سری 61)

بعدم تو برنامه ی آقای گزاشگر خودشو میگیره امتیاز صفر و نیم میده به بنده خداها




تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/16 | 10:40 صبح | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

سه دسته از آدما هستن که خیلی رو مُـــخن :

1- اونایی که وقتی داری فیلم می بینی فکر میکنن تو نمی فهمی و هی واست توضیح میدن

2- اونایی که وقتی کنارت ایستادن برای اینکه حواست به حرفاشون باشه هی با آرنج به پهلوت میزنن

3- و اونایی که وقتی داری با تلفن صحبت میکنی هی میپرسن کیه؟ کیه؟




مغازه رفیقم وایساده بودم!!!

دختره اومد گفت :

آقا مودم “وای وای” دارین ؟؟؟

رفیقم گفت نه ولی مودم “وای فـــــــای” داریم بدم خدمتتون?

دختره گفت : مرسی ، ممنونم و رفت!!!

به همیـــــــــن برکت قـــســـم !!




…اگر تمام چسب زخمها را هم بخرم نه زخم های تو خوب میشوند و نه زخم های من

gal57 مطالب لایک خور فیس بوک   استاتوس های فیس بوک (سری 1)


یه عکس جالب گذاشتم تو فیس بوک دو ماه هیچکی هیچ نظری زیرش ننوشت

بعد یه دختر همون عکسو ورداشته بود گذاشته بود تو فیس بوکش هر چی پسر بود “وری نایس… وری نایس دور و ورشو

گرفته بودن… اونقدر زورم اومد!!!!:-



سه بار سریع و پشت سر هم بگو:

ســه شــیـشــه شــیـر ، سـه کـیسـه سـیر

تــــذکر : فقط جلو خانواده نگیداااkhande sheitani مطالب لایک خور فیس بوک   استاتوس های فیس بوک (سری 1)



چندتا فامیل پیر داشتم همیشه توی عروسی ها میومدن میزدن تو پهلوم در گوشم میگفتن:
بعدی تویی، بعدی تویی…

البته دیگه اینکارو نمیکنن…

چون توی مجلسهای ختم، منم باهاشون همین کارو کردم…پ




میگن خدا هر کی رو دوست داره بیشتر امتحان میکنه … اینطوری که من حساب میکنم خدا عاشقمه..!

خدایا وقت کردی بی زحمت مسیر زندگی ما رو بررسی مجدد کن!

قسمت آسفالتش افتاده رو دهن من…!




ادش بخیر تو مدرسه یا حتی دانشگاه:
.
.
.
.
.
..
.
ببینید همه تون صفر بشین، یه دوزاری از حقوق من کم نمی کنن همه تونم 20 بشین یه دوزاری به حقوق من اضافه نمی کنن!!




یه فک و فامیل داریم اصلا ازدواج غیر فامیلی تو کتشون نمیره !!

یعنی در این حد بگم که دو تا پدربزرگام با هم برادرن و دو تا مادربزرگامم خواهرن! یعنی مامان و بابای من هم دختر عمو

پسر عمو ان هم دختر خاله پسر خاله! ( واقعا من از همین تریبون خدارو شکر میکنم که سالمم ! ) این فقط یه گوششه

یکی از عمو هام با دختر عمش ازدواج کرد.. بعد داداشه اون ،یعنی پسر عمشون ، اومده با عمم ازدواج کرده.. یعنی الان

دختر عمم هم دختر عمه ی دختر عمومه هم دختر داییش! جدای از دختر عمو و پسر عموم که با هم ازدواج کردن و دختر خاله

و پسرخالمم که با هم ازدواج کردن ، یکی از پسر خاله هام اومده دختر عممو گرفته ! اینم یه گوشش.. یه طرف دیگه

داداشه یه زن عموم اومده با خواهر یه زن عموی دیگم ازدواج کرده..

همین قدرشو من بلدم.. بقیشو هرچی مامانم میگه نمیفهمم دیگه!!

یعنی فامیل شده گره کور!!



آقا پسر عزیزی که دروغکی به دوست دخترت میگی :
“عزیزم من تا آخرش باهاتم…”
مـــرد بــاشو بگــو آخرش موقع بستن کمـربنـدتــه…




تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/16 | 10:34 صبح | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

طلاق اقتصادی»یک عبارت غلط‌انداز است؛ عبارتی که به محض شنیدنش آدم یاد مشکلات مالی زوج‌های جوان می‌افتد؛ مشکلاتی مثل نداشتن خانه و کار ثابت و اینها که ممکن است باعث شود یک زندگی تازه تشکیل شده به بن‌بست بخورد.

اما واقعیت این است که طلاق اقتصادی که این روزها بسیار مورد توجه کارشناسان حوزه سلامت خانواده و روانشناسان قرار گرفته چیز دیگری است. برخلاف طلاق به‌خاطر عوامل اقتصادی که در آن نبودن پول حرف اول را می‌زند، در این نوع از طلاق(طلاق اقتصادی مورد بحث ما) اتفاقا وجود پول است که مشکل‌ساز است؛ بحرانی که زندگی زوج‌های جوان هر دو شاغل را تهدید می‌کند و به‌خاطر عدم‌اطلاعات کافی در این زمینه به سرعت هم در حال افزایش است. وقتی درباره طلاق اقتصادی حرف می‌زنیم دقیقا درباره زندگی‌هایی حرف می‌زنیم که در آنها به‌خاطر عدم‌آگاهی، عدم‌احساس امنیت و عدم‌اطمینان زن و شوهر به هم، کم کم مسائل مالی زوجین از هم جدا می‌شود و بعد از آن با گذشت زمان‌های کوتاه یا بلند اختلافات مالی کار خودشان را می‌کنند و می‌شوند مهم‌ترین عامل برای طلاق؛ مدلی جدید که به اندازه طلاق عاطفی و طلاق جنسی و … شناخته شده و پر‌هیاهو نیست و به همین دلیل شدید می‌تازد.

با یک «دو دو تا چهار تا»ی کوچک می‌شود فهمید زوج‌های هر دو شاغل بیشتر از بقیه زوج‌ها از طرف بحران طلاق اقتصادی تهدید می‌شوند. هر کسی می‌تواند دور و برش نمونه‌های واقعی این ماجرا را پیدا کند؛ همکارهایی که درددل می‌کنند، قصه‌هایی که از زوج‌های دور و نزدیک فامیل می‌شنویم، وبلاگ‌های روزانه‌نویسی در اینترنت و همین راهروهای دادگاه‌های خانواده که بدون نگاه به آمار بالای طلاق هم، از شلوغی‌اش می‌شود فهمید که اوضاع از چه قرار است. حالا از هر کدام از این مسیرها که به زوج‌های مشکل‌دار در امور اقتصادی برسید خیلی سریع متوجه می‌شوید که در اغلب موارد هر دو شاغل هستند و همین هم باعث شده مشکلات مالی بین‌شان به‌وجود بیاید و رشد کند؛ مشکلاتی که هر کدام از طرفین خود را در آن کاملا محق می‌دانند و به همین دلیل هم رشدشان در زندگی بسیار زیاد است.

هر چی که دارم مال من

در دادگاه خانواده همیشه بحث سکه داغ است. فرقی هم نمی‌کند که در زمان بحران حبابی افزایش قیمت باشیم یا نه. شنیدن از نرخ سکه و رقم‌های عجیب و غریب مهریه و آخرین قوانین تصویب شده درباره مهریه همیشه پای ثابت بحث‌های راهروهای دادگاه خانواده است اما اگر دنبال مورد مشخصی بگردید هم دست خالی نمی‌مانید. زهرا. الف از مشاورهای دادگاه خانواده تهران است. 4سال است که در اینجا کار می‌کند و اگر تعداد زوج‌های منتظر در نوبت مشاوره بگذارد، حرف‌های شنیدنی‌ای دارد؛ «تعدادشان خیلی زیاد است. اما چیزی که در مورد زوج‌های هر دو شاغل که با هم درگیری مالی دارند، در ذهن من مانده است این است که معمولا کم سن و سال نیستند. یعنی در سال‌های اولیه و بحرانی ازدواجشان به سر نمی‌برند.» این مشاور معتقد است درگیری‌های مالی به سرعت مشکل‌های دیگر، زوج‌ها را از پا درنمی‌آورد و اینطوری است که آنها دیرتر از زوج‌های دیگر به فکر دادگاه خانواده می‌افتند؛ «شاید یکی از دلایل، استقلال مالی خانم‌ها باشد. به اعتقاد من و با تجربه‌ای که در این سال‌ها به‌دست آورده‌ام برخلاف تصور عمومی، زن‌های شاغل که از نظر مالی مستقل هم هستند خیلی راحت به طلاق فکر نمی‌کنند.

وقتی هم که در زندگی‌شان دچار مشکل می‌شوند به‌دلیل استقلال مالی به جای حل مشکل، سعی می‌کنند خود را با موضوع دیگری سرگرم کنند و صورت مسئله را نادیده بگیرند. به همین دلیل، ممکن است این مشکل، خود را تا مدت‌ها نشان ندهد.» اما این مشاور معتقد است شاید همین موضوع هم باعث شود مشکلاتشان ریشه‌دار شود و راهی به جز طلاق برایشان باقی نماند؛ «یک جورهایی مثل استخوان لای زخم است. معمولا زوج‌هایی که دچار طلاق اقتصادی شده‌اند و اصطلاحا سال‌هاست حسابشان را از هم جدا کرده‌اند خیلی کم از دیگران تأثیر می‌گیرند. وقتی هم که با مشاور دادگاه حرف می‌زنند فقط حواسشان به این است که چکار کنند تا کلاه مالی سرشان نرود. به‌خاطر همین اصلا نمی‌شود با آنها در مورد راه‌های دیگر برای حل مشکل حرف زد.» اینطور که مشاور دادگاه خانواده می‌گوید هر کدام از این آدم‌ها هم به‌طور تمام و کمال حق را به‌خودشان می‌دهند؛ «همین هفته گذشته زوجی اینجا آمده بودند که معلوم بود مشکل اصلی‌شان همین لجبازی‌های مالی است البته در ظاهر دچار طلاق عاطفی شده بودند اما همه حرف‌هایشان بر سر مسائل مالی بود.» او یکی از بزرگ‌ترین مشکل‌های این زوج را خانواده‌های ناآگاه می‌داند؛ «خانم 28ساله بود و آقا 34ساله. پدر خانم هم وکیل بود و همراهش آمده بود. اما این پدر وکیل تنها کاری که نمی‌کرد آرام کردن دخترش بود.»

این کارشناس معتقد است در موردهای دیگر خانواده‌ها کمک‌های بهتری به زوج‌های جوان می‌کنند اما در مورد مسائل مالی اغلب نصیحت‌ها اشتباه است؛ «یادم هست پدر این خانم به‌شدت معتقد بود که در حق دخترش اجحاف شده و در 3سالی که با همسرش ازدواج کرده نتوانسته حقوقش را پس‌انداز کند. درحالی‌که شوهر این خانم با طعنه از زمینی که پدر دختر با همین حقوق‌ها در شمال برایش خریده بود حرف می‌زد. خب این خیلی بد است که یک پدر تحصیل‌کرده نتواند درک کند که در شرایط فعلی نمی‌شود یک مرد را به حال خودش رها کرد و با مشکلات تنهایش گذاشت.»

البته خانم مشاور موردهای برعکس زیادی را هم به‌خاطر دارد. مثلا دختری که حتی آپارتمان ارث پدری‌اش را فروخته و سال گذشته که در حال طلاق گرفتن بوده نمی‌دانسته چطور اموالش را از شوهرش پس بگیرد؛ «این مورد را هم خوب به‌خاطر دارم. زن و شوهری بعد از 5سال زندگی اینجا آمده بودند و از تنها چیزی که حرف نمی‌زدند زندگی‌شان بود. از قرار معلوم خانم آپارتمانی داشت که 2‌سال بعد از ازدواج فروخته بودند و با پس‌اندازی که داشتند خانه بزرگ‌تری خریده بودند اما به نام آقا. اتفاقا در سال‌های بعدی هم خانم قسط‌های وام خانه جدید را داده بود و در واقع بیشتر از 4دانگ خانه سهم او بود. اما به‌خاطر خجالت و عشق و این حرف‌ها در آن زمان به فکر به نام زدن نبود و حالا که کار به جدایی رسیده بود نمی‌دانست باید چکار کند.» البته اینطور که زهرا می‌گوید همین بده‌بستان‌های بی‌حساب و کتاب از دلایل مهم رسیدن این زوج ظاهرا بی‌مشکل به دادگاه خانواده بوده است؛ «این خانم ظاهرا خیلی باگذشت و چشم و دل سیر بوده که این کار را کرده اما از حرف‌هایش می‌شد فهمید که در همه این سال‌ها منت گذاشتن مستقیم و غیرمستقیم از کارهای همیشگی‌اش بوده. چیزی که در زندگی مشترک غیرقابل تحمل است.»

سرنخ ماجرا اینجاست؟!

«اغلب این زوج‌ها تحصیل‌کرده‌اند و از موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردارند. همین هم باعث شده اغلبشان به مشاوره گرفتن از مراجع ذی‌صلاح اعتقادی نداشته باشند و آنقدر به مشکل‌شان بی‌توجه باشند که در آن غرق شوند.» اینها را یک کارشناس دادگاه خانواده می‌گوید و هر چقدر در خاطرات این 4سال جست‌وجو می‌کند نمی‌تواند زوجی را پیدا کند که به‌خاطر مشکلات مالی اینجا آمده باشند و قبل از آمدن پیش مشاور رفته باشند؛ «در موارد دیگر خیلی‌ها را می‌شود پیدا کرد که قبل از آمدن به دادگاه مشاوره گرفته‌اند. هم خانم‌ها و هم آقایان موردهایی که مشکلات زناشویی دارند یا حتی کسانی که با مشکلات حادتری مثل اعتیاد درگیر هستند؛ اغلب اینها به هر حال مشاوره را تجربه کرده‌اند. حالا به هر دلیلی ممکن است مشاوره کمکشان نکرده باشد اما لااقل تجربه‌اش کرده‌اند. اما در مورد طلاق‌های اقتصادی به ندرت دیده می‌شود که احساس نیازی به مشاوره احساس کنند.» به اعتقاد این کارشناس تفکرات این آدم‌ها آنقدر سخت و محکم شکل گرفته است که نمی‌شود تغییرش داد؛ «آنها اصلا فکر نمی‌کنند که ممکن است یک درصد حق با آنها نباشد، هم زن‌ها و هم مردها آنقدر حق به جانب حرف می‌زنند که نمی‌شود فکر تغییر عقیده را به ذهن‌شان انداخت. دلیلش هم این است که جوان‌های ما به‌شدت تحت‌تأثیر نصیحت‌های اشتباه هستند. دخترها و پسرهایی که فقط ترسانده می‌شوند، بدون اینکه راه درست پیش پایشان قرار بگیرد.»

از قانون بپرس

در موارد بحرانی مشکلات مالی و اینکه چه چیزی حق چه‌کسی است، می‌شود از قانون کمک گرفت البته در شرایطی که احترام به قانون کمی بیشتر از دیالوگ‌های سریال‌های آموزنده تلویزیونی در زندگی ما جریان داشته باشد. در مورد مسائل مالی، قانون به روشنی حق 2 طرف را مشخص کرده است؛ حقی که البته حتی درصورت ادای آن باز هم مدعی‌های زیادی دارد اما اگر واقع‌بین باشیم اجرای همین قانون کاملا مطابق با حقوق زن و مرد است: «طبق بند الف عقدنامه؛ هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و تقاضای طلاق به تشخیص دادگاه ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءرفتار وی نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی خود را که در ایام زناشویی با او به‌دست آورده یا معادل آن را به شکل بلاعوض به زوجه منتقل نماید. منظور از دارایی زوج، آن دسته از اموالی است که در زمان زوجیت و زندگی مشترک حاصل شده است.»البته برای کسانی هم که معتقدند این بند از قانون فقط نوشته شده تا مردها آن را دور بزنند باید گفت که این قانون ادامه دارد و اگر اصل جنگ اول به از صلح آخر را درنظر بگیریم می‌شود از دور زدن آن جلوگیری کرد: «در مورد شرط تصنیف دارایی مرد هنگام طلاق، بهتر است این شرط با عباراتی قانونی، مشخص و بنا به درخواست زوجین مجددا توسط سردفتر در عقدنامه درج شود؛ مثلا «زوجین متعهد می‌شوند هنگام مفارقت و جدایی اعم از اینکه به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن، تمام اموالی که بعد از ازدواج دائم در زندگی مشترک به‌دست می‌آورند بین آنها به تساوی تقسیم شود».




تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/2/16 | 10:27 صبح | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

یه گدایی هم هست جاش تو فلکه دوم صادقیه اس!

الان 4ساله که هر روز صبح دارم میبینمش داستانشم اینه که کرایه نداره بره تا کرج!

امروز رفتم بهش گفتم اگه تو این 4سال پیاده هم رفته بودی الان نزدیکای مونیخ بودی!


فقط یه ایرانی میتونه آدمو صدا کنه و زمانی که رفتی ازت سوال کنه:چی کارت داشتممم؟؟؟

جالب اینکه ماهم میشینیم حدس میزنیم بارو چیکارمون داشته!


یه سریام هستن وقتی میخندن میرن رو سایلنت،دهنشونم قد دهن تمساح باز میشه و فقط ازش هوا میاد بیرون

آدم یاد سشوار بی صدا میافته!


تو خونه ی شما هم اگه سر سفره سرفت بگیره مشت و لگد میاد تو کمرتون؟یا فقط خونه ما اینجوریه؟


طرف کلا یه بار توی مهمونی با دبه سرکه واسش تنبک زدن اونم خونده!

حالا پست گذاشته:همکار عزیزم بنیامین جان از طرف خودم و جامعه هنری تسلیت عرض میکنیم!


مورد داشتیم دختره واسه بالا و پایین کردن شیشه ماشین کلاج میگرفته!


یکی از فانتزیام به وقوع پیوست!!!!

مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره گفتم:اول دستو ببشور! آقا یک حالی داد نگو

فقط یکم شکستگی پاهام ازیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده تازه دکتر گفته  هفته دیگه گچ پامم باز میکنه!


خوبی که از حد بگذره،

مرد ونامرد و مخاطب خاص ومخاطب عام وهمه رو جوووووووووومیگیره!


مشکل این نیست دختر خوب پیدا کنم که بگیرمش،مشکل اینه که دختر خوبو به من نمیدن!!!




تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 93/2/15 | 3:16 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر



روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســت و خراب از مــی انــگور کنیـــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــرابـــش بدهید...
مست مست از همه جا حـال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلـی از حـــافـــظ

جای تلقـیـن به بالای سرم دف بــزنیــد
شاهدی رقص کند جمله شما کــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیــــد

روی قـبـرم بنویـسیـد وفـــادار برفــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــت

 

 



قابل ستایش اند دستانی که آهنگ محبت را به زیبایی می نوازند
و دل هایی که ترانه عشق و امید را در عالم می سرایند.
کسانی که از مهربانی ثروتمندترین هستند و در بخشش این موهبت سخاوتمند ترین.
آری! قابل ستایش اند انسان هایی که بهشت را بر روی زمین بنا و جلوه های کوچکی از بزرگی خداوند را تداعی می کنند.
و یقین دارم
هنوز هم می شود ایمان داشت
                                         به چشمانی که قداست دارند ..

 

 

 



اگر مدام در فکر به مشکلات و دردهایت غوطه ور باشی، یک روزی همه اش برایت می شود عادت !
نه دیگر دردی را حس می کنی و نه میل به داشتن روزهای خوب تو را آرام می کند!
باعث می شود که هر روز در منجلاب پوچی و تباهی فرو روی و معنای زندگی را از تو بگیرد
و زودتر از آنچه که فکر می کنی به سوی مرگ پیش خواهی رفت...!
هر انسان بزرگی روزی سخت ترین مشکلات را از پیش رو برداشته به طوری که نه مدام غرق در خوشی هایش شده و نه به دردهایش عادت کرده است.
چه خوب است که از هر فرصتی هر چند کوچک برای خوب بودن و شاد ماندن استفاده کرد.
و چه خوب تر از آن که شادی ها را مهمان دل های همدیگر کنیم.

این را بدان و به خاطر بسپار،
تو که خوب باشی " دنـیـا " هم خوب است.

 

 



گاهی به گذشته خیره می شویم و خاطرات را مرور می کنیم ...
می فهمیم خیلی چیزها را جا گذاشته ایم !
مهربانی را ... !
عشق را ... !
لبخند را ... !
شادی های بی دلیل را ... !
و یا حتی کسی را ... !
خسته، دلگیر، غمگین و پریشان از چیزهایی که دیگر نیست و هستیم ...
امـــا
هنوز هم خوب می دانیم،
خوب می دانیم
آخرش روزی می رسد که به این دلتنگی ها پایان دهد ...
روزی که دوباره عشق و شادی را به همراه دارد ...


.......

پ.ن:
ممکن است این دلتنگی ها به خاطر تغییر شخصیتی و یا فراق از خانواده، رفیق و یا هر کس که دوستش داریم باشد ..




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 8:21 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

پروردگارا 

             

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

                            

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

    

 

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست

 



آرامش یعنی، ایستادن در
جاده ی منتهی به دشت های سر سبز بهاری و نگریستن به غروب دل انگیز خورشیدبه ضمیمه یک فنجان چای و یک موسیقی دلنشین و نوازش دلبرانه نسیم که آرام بر گونه هایت بوسه می زند

 

 

    

باید برم تا آسمون اسمتو قاب کنم بزارم کنار خورشید تا محو بشه، کدر بشه، زمین خورده نور عشقت بشه...
باید برم تو تقویم، تموم روزهارو بزارم روز مادر، کلمه عشق و رفاقتو از تو تموم فرهنگ لغتا حذف کنم و به جاش بنویسم مادر.
باید برم تو ردیف آرامش بخش ترین و زیباترین صدای جهان بنویسم صدای لالایی مادر که همه بدونن هیچ سمفونی و صدای خواننده ای آرامش بخش تر و زیباتر از این صدا نیست...!
باید لیست تموم عجایب دنیارو خط بزنم و به جاش بنویسم آغوش مادر، نگاه مادر، دست های مادر، نوازش مادر...
باید همه جا این مهربونی و ایثارو فریاد زد تا همه بدونن که مادرا تنها کسائین که دل و امید خیلی هارو گرم و روشن نگه داشتن اما تو دل خودشون یه دنیا درد و غم یواشکی پنهون شده...!

باید برم روبروش زانو بزنم و بگم دلخور نباش از رفتارای بچگونه ام، از بهونه گیریام و قـُر زدنام که هیچی تو این دنیا مثل ناز کشیدنات، مهربونیات و نگاه با محبتت واسم تکرار نمیشه ...!
و همیشه باید شکر گزار خدای عزیز و مهربانی باشم که مادر را آفرید تا واژه عشــق را برای تموم دنیا معنا کنه!

*
*
آرزو دارم خداوند مهربان تمام مادران عزیز را در پناه خودش حفظ بفرماید و برای آن دسته از عزیزانی که از نعمت وجودی مادر محروم و یا مادر عزیزشان دنیا را به مقصد بهشت ترک گفته آرزوی سعادت و آرامش دارم

 



چه کسی می گوید اگر بدی و گرفتاری نبود زیبایی های زندگی دو چندان می شد؟!
اگر بدی نبود، خوبی ها و زیبایی ها به چه شکل قابل درک بود وقتی که همه چیز هم سطح و تکراری می شد؟!
چگونه خدا را در قلب کسانی می دیدی که نور را در اعماق تاریکی ها به دل ها هدیه می بخشند؟!
چگونه دست های خدا را به واسطه دستانی لمس می کردی که در گرفتاری ها و مشکلات می بخشند؟!
چگونه محبت و مهربانی خداوند را در چشمانی می دیدی که در آرزوی خوشبختی برای دیگران به آسمان دوخته شده اند؟!
چگونه لذت بخشش، گذشت و امید را در زندگی حس می کردی وقتی دلیلی برای آن نمی دیدی؟!
آری!
اگر اینها نبود، چگونه حضور خدا را در کنارت احساس می کردی وقتی که می بیند، راه می رود و می خندد؟!





سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 8:19 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

خدایا کجای منو شبیه گوسفند آفریدی؟ که هرکس به ما میرسد گرگ میشود.!


پسر گل فروش تنها کسی بود که وقتی بر میگشت خونه همه ناراحت میشدن!!


امتحان گواهینامه داشتم سرهنگ پرسید:دور زدن کجا ممنوعه؟گفتم تو عالم رفاقت...لبخند زدوگفت:پیاده شو قبولی...




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 8:16 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

دیشب به مامانم میگم منو بفرست خونه شوهر خودتو راحت کن.

میگه:اولا کسی از جونش سیر نشده بیاد تورو بگیره.

دوما حق الناسه،ما خودمونه راحت کنیم دیگرانو نارحت؟!

 

مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنن،بر اثر کمبود حوصله طلاق میدن،بر اثر کمبود حافظه دوباره از دواج میکنن.

 

عاشق فارسی مادر بزرگها هستم

کپسول=کفسول

بانک=بانگ

دیوار=دیفال

مسجد=مچجد

گنجشک=گنگیش

قفل=قلف

سطل=سلط

کسر=کرس

یادشون بخیر،روحشون شاد.

 

ینی مشمئز کننده تر از غروب سیزده بدر،تکرار دیالوگهای ارسطو ونقی توسط هموطنان گلوله نمک میباشد!

آخ آخ آخ حساس نشو وات تو دو وات نات تو دو.زهرررررررررررررر ماررررررررررررررررر

 

از خدا عاجزانه برای دخترا....

طلب شوهر میکنیم،البته نه برای اینکه دخترا گناه دارن بلکه به خاطر حفظ محیط زیست چون تمام علف ها رو کندن!

 

به نظرم خدا باید یه دکمه skipگوشه عصر 13 بدر تعبیه می کرد تا هرکس دلش می خواست میزد میرفت صبح 14 فروردین.




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 3:35 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

  • بک لینک | قالب وبلاگ | گسیختن
  • کد ماوس

    
  • از قدیم تا کنون
  • پیچک