نکس که نداند و نداند که نداند،قطعاً خودش را به کوچه علی چپ زده است.
2بار که جفت پا بروید توی دهنش،قطعاً بداند و بداند که بداند...
منطقِ پدر و مادر از تحصیل در دانشگاه:
“این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمی تونی باز کنی!
رفتم ماشینو از پارکینگ بگیرم یارو میپرسه میرید داخل؟
میگم پ نه په دیگه مزاحمتون نمیشم فقط به ماشینم بگید من دم در منتظرشم!
همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده…
این چوب بستنی ها هست که دکتر ها می کنن تو حلق مریض
کیم هاش رو کی خورده!؟
یکی از شباهتهای اکثر خانومها اینه که
طرز تهیه انواع استیک و ژیگو رو از برنامه آشپزی دنبال می کنن
آخرش شام همون کوکو سبزی رو درست میکنن!
یه سوالی مغزم رو پریشون کرده:
چرا جمعه این قدر به شنبه نزدیکه، ولی شنبه این قدر از جمعه دوره؟
فرق سرت می دونی کجاست؟
دوست داشتنت دقیقا بخوره همونجا !
توانا بُوَد , هر که ‘ دارا ‘ بُوَد ….. زِ ‘ ثروت ‘ دلِ پیر , بُرنا بُوَد
به ثروت هر آن ابله بی سواد …… به نزد کسان ، به به ! چه آقا بود
دانشمندان به یه نتیجه منطقی رسیدن:
از یه جائی به بعد بحث کردن دیگه فایده ایی نداره،باید فحش بدی !
تنها راهی که یه زن میتونه یه مرد رو میلیونر کنه
*
*
اینه که اون مرد میلیاردر باشه !!
روحش شاد و یادش گرامی
.
.
.
.
.
.
.
.
.

وقتی خورشید هم ساخت چین باشد...

باز طوفانی شده دریای دل
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست
گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرنها فریاد شد
بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم
حســین جــان کربلایت مرا...
گر تومرا رد کنی کجا روم
من که عمری سائل کوی توام
من که غیر تو ارباب ندارم
بر لطف وکرم تو امید دارم
چه می شود براین نوکر خود افتخار دهی
بر پیشانی من حقیر مهر کربلا زنی
اگر که دل شکستهاى حسین را صدا بزن
اگر ملول و خستهاى حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوى بهارىام
اگر چه پر شکستهاى حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بستهاى حسین را صدا بزن
تو سر به زانوى غمى زشَرم کردههاى خود
چرا غمین نشستهاى حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلاى او
دل از همه گسستهاى حسین را صدا بزن
ــزندگی در آینده چـــــــه شکلیـــــــ میشود؟؟؟؟؟؟؟؟ــــ
درسه ما : پایگاه جهنمی
خروج از مدرسه : فرار از آلکاتراس
دیدن مدیر از دور : شبهی در تاریکی
نمره بیست : افسانه آه
مدیر مدرسه : مرد 6 میلیون دلاری
شوخی با مدیر : بازی با مرگ
روز دادن کارنامه : حادثه در کندوان
امتحان : شاید وقتی دیگر
روزی که معلم به کلاس نمی آید : بوی خوش زندگی
اخراج از کلاس : یک بار برای همیشه
نمازخانه دبیرستادن : قطعه ای از بهشت
زنگ آخر : آرایشگاه زیبا
امحان پایان ترم : قلب ها برای که می تپد
پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو
راهی برای متقلبان : جیب بر ها به بهشت نمی روند
آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه
جای سیلی معلم : دایره سرخ
دبیر تربیتی : پاک باخته
صفر های پشت سر هم : برج مینو
اعتراض برای نمره : شلیک نهایی
حیاط مدرسه : پارک ژوراسیک
زنگ ورزش : المپیک در بازداشتگاه
شوراءدبیران : جنگ نفتکشها
ناظم : پلیس آهنی
کنکور : بالاتر از خطر
دیدن معلم از دور : سایه عقاب ها
نگاه معلم : بگذار زندگی کنم
دانشگاه : سرزمین آرزوها
خارج از مدرسه : آن سوی آتش
بحث با مدیر : فریاد زیر آب
شاگرد اول کلاس : پرنده کوچک خوشبختی
پای تخته : لبه تیغ
دیکتاتوری معلم : مزد ترس
منفی های پشت سر هم : گلوله های بی صدا
اولین دانش آموزی که معلم از او درس می پرسد : قربانی
وراجی سر کلاس : مجوز مرگ
آخر کلاس : بهشت پنهان
مبصر کلاس : افعی
بوی جوراب بچه ها : عطر گل یاس
دبیرام مدرسه ما : تبعیدی ها
اخراج از مدرسه : می خواهم زنده بمانم
سایه دبیر تربیتی : سایه شوگان
دفتر دبیران : خانه ارواح
نمره ده : شانس زندگی
اتاق ورزش : جزیره آدم خور ها
دستشویی : اطاق گاز
سال آخر دبیرستان : سال های بی قراری
ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمی
اخراجی ها : بینوایان
رفتن به دانشگاه : هدف سخت
دفتر مدیر : کلبه وحشت
صاحبان نمره زیر ده : سربداران
کیف های دانش آموزان : محموله
ظرفیت نیمکت ها : دو نفر و نصفی
سوسک در کلاس : انفجار در اطاق عمل
کلاس خصوصی : وعده پنهان
زنگ ادبیات : نان و شعر
دفتر ناظم : محکمه عدالت
حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناری
دانش آموزان رشته ریاضی : سوته دلان
رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقانه
سلام همگی خوبین؟؟؟
میخواستم بدونم نظرتون راجع به این هنرمند چیه...؟
با فیلمی که ازش دیدم ( هیس...! دخترها فریاد نمیزنند) فهمیدم که
واقعا هنرپیشه هستش و استعداد زیادی در بازیگری داره
میخوام بدونم نظر شخصی شما ها چیه...؟
هم از نظر چهــره و هم از نظر بازی
برای دیدن به ادامه مطلب برید
خانوم فدوی!!
من به شدت برای شما متاسفم!!
الان دارم به شدت خودمو کنترل می کنم!!
ولی فک می کنم واقعا اصلا ارزش اینو ندارین که آدم به خاطر شما خودشو حتی کنترل کنه!!
خانوم فدوی!!
مال و املاک دنیا چش شما رو کور کرده!!
حتما شاید بگین که آقا این چه طرز ایشون داره!!!ولی من طرز فکرم ایشونه!!
اصلا برا من مهم نیست چه طرز فکر دارین!!
خانوم فدوی یه سوال دارم!!!خانوم فدوی!!!
آیا ازدواج به خاطر املاک دنیا کار خوبیست؟؟؟
آیا ازدواج با یک مرد عنکبوتی که کارش اینه این ور و اون ور بپره کار خوبیست؟؟؟؟
آیا ازدواج با یک بچه ننه!!با یک مردی که عروسک بازه !!!!جلفه!!کار خوبیست؟؟
فحــــــــــــــــــــــــوای کلام من اینه!!!:
خلایق هـــــــــــــــــــــــــــــــــر چه لایق!!!!!!!!!!!!!
الو خانوم فدوی!!!
من میخواستم بگم من چی کمتر از اون آقا دارم که شما به اون متمایل شدین؟؟؟
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟؟؟
من دسشویی هستم!!من دسشویی هستم!!!
آخ آخ آخ!!ضبط شد!!!
برای خوندن به ادامه مطلب برید
آیا میدانید:50 درصد جمعیتجهان در طول حیات خود هیچگاه از تلفن استفاده نکرده اند.
آیا میدانید:موش های صحرایی سالانه یک سوم منابع وذخایر غذایی جهان را نابود میکنند؟
آیا میدانید:برای اینکه 700 گرم به وزن شما اضافه شود باید 9کیلو سیب زمینی بخورید؟
آیا میدانید:حروف انگییسی a،b،c،d،در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 99 دیده نمی شود.
آیا میدانید:اگر ساعت 7 صبح با هواپیما،توکیو را ترک کنید ساعت 7:45 عصر روز قبل به هوایی می رسید.
آیا میدانید:تقلب در مدارس بنگلادش جرم به حساب می آید و افراد بالای 15 سال در صورت تقلب کردن،به زندان فرستاده می شوند.
آیا میدانید:اردنی ها چاقترین مردمان روی کره زمین هستند.
آیا میدانید:80%موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند
پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:"نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی میدهم که بتواند مرا معاجله کند".
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببینند چطور می شود شاه را معاجله کرد،اما هیچ یک ندانست.
تنها یکی مردان دانا گفت:که فکر میکند میتواند شاه را معاجله کند،اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کند،شاه معاجله می شود.
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد آنها سرتا سر مملکت سفر کردن ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.
حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.آن که ثروت داشت،بیمار بود آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد،یا اگر سالم و ثروتمند بود زندگی بدی داشت،یا اگر فرزند داشت،فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخر های شب،پسر شاه از کنار کلبه ای محقر وفقیرانه رد می شد که شنید یک نفر چیزی میگوید.
"شکر خدا که کارم را تمام کرده ام،سیر وپر غذا خورده ام و میتوانم دراز بکشم و بخوابم!چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟"
پسر شاه خوشحال شد ودستور داد پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند،اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!.
اما با این حال او خدا را شکر می کرد و از زندگی اش راضی بود...
وقتی مامانم خونه نیست یکی از تفریحات سالمم اینکه میرم در یخچال رو اینقدر باز میزارم تا صدای آلارمش در بیاد بعد میگمهی بوق بزن هیشکی به دادت نمیرسه
آرزویم در سال 2014 اینه که آرزو های سال 2013 برآورده بشه که سال 2012آرزو کرده بودم سال2011 برآورده نشده بود آرزو های سال های پیشم!
مورد داشتیم:
دختره داشته رانندگی میکرده یادش میره دنده چنده وامیسته دوباره از دنده 1 شروع میکنه
یجور رنگ عوض کنید آفتاب پرست از تون تو دادگاه حمایت از حیوانات بخاطر نقض قانون کپی رایت شکایت نکنه!
شوهر خالم توی چشم پزشکی به دختر خالم تقلب رسونده دکتر بیرونش کرده
یه ضرب المثل استاد دانشگاهی هم هست که میگه:
لذتی که در دادن نمره 9/75 به دانشجو هست که در دادن 6 نیست..!
بقالی سر کوچمون به جز ریال وتومن چند واحد پول دیگه هم داره رنگارنگ،آدامس شیک و چسب زخم
مورد داشتیم طرف ماشینش پنچر شد،رفته کاپو تو داده بالا!!!
سالاد الویه از افتادگی وخاکی بودنشه که خودشو جزو سالادا حساب میکنه!
وگرنه دو هیچ از آبگوشت جلوئه!
آقا من یه اعتراف دارم!اون بچه مردمی که همیشه پدر مادرتون ازش تعریف میکنن و بهتون سرکوفتشو میزنن،منم حلال کنید.
یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم اینکه وقتی یکی داره باهام حرف میزنه من باید تو کدوم چشمش نگاه کنم؟راست؟چپ؟وسط؟بینیش؟وسط پیشونیش؟هیچکدام؟
تویه پاساژ راه میرفتم یهو خوردم به یه نفر و اون افتاد زمین.سریع رفتم بلندش کنم گفتم واقعا عذر خواهی میکنم و وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هستش که جلوی مغازه میذارن.اطرافمو نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه ویه لبخند تمسخر آمیز هم رو لباشه بهش گفتم خنده داره؟من فکر کردم آدمه.یارو چیزی نگفت،خوب که دقت کردم دیدم همون یه مانکن دیگه است.
دوست عزیز یه مهمونی یا مسافرت میری سعی کن خوش بگذرونی،ماموریت عکاسی نرفتی از هر سکانست عکس میگیری!
مامانم:پاشو بیا شام بخور
نمی خورم
مامانم:باشه نخور!دو دقیقه بعد:بخور ببینم کجا رو میگیری!سه دقیقه بعد:نخور فشارت بیفته ضعف کنی!چهار دقیقه بعد:همش منو دق بده بیا کووفت کن می خوام جمع کنم!
دیروز سر چار راه یه نفر اومد گفت:گل میخوای؟منم مپل فیلما پنج تومن دادم گفتم همشو بده. یارو گفت: ببخشید دونه ای چهارتومنه!تو عمرم انقدر تحقیر نشده بودم.
اتاق دخترا مرتبه تا وقتی که نوبت میرسه به:حالا من چی بپوشم؟
تفاوت قصه گفتن والدین من با بقیه؛والدین اونا:یکی بود یکی نبود یه پری کوچولو بود که...
والدین من:یه روز یه جن از یه قبرستون اومد بیرون و گفت اومدم اون بچه ی که نمیخوابه رو بخورم منم هر شب غش میکردم ولی اینا فکر میکردن خوابیدم.
.: Weblog Themes By Pichak :.


بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 63
کل بازدیدها: 164912