استاد صدامو دار? ؟
به احترامت ه?چوقت حت? ، من . . .
نداشتم به عمت کار? ! 
انداخت?م ، با ا?ن که م?دونست? . . .
ترم آخرم و تو ا?ن ترم نی اون حس?
که تو ترم اول بود و هست
شا?د از اولشم من بودم که نبا?د برم?داشتم با تو درس
رو همه حضور? هام ، بست? چطور چشاتو ؟ ه?س ه?چ? نگو فقط ببر صداتو !
بب?ن چه دپرسم ! بب?ن چه ب? حسم !
مجموعه کل واحدام به 40 هم نم?رسن 
…
گویا استاد کم نیاورده و جواب آرمین رو داده !
…
چقدر استرس دار? تو آروم باش ، ب?خ?ال نمره و واحدهاش
?ه سر? مشک?ت ، هنوز تو? برگه هات هست ،
که کنار م?ام من با اون نقصاش
نه نم?ذارم کمشه نمرت من با کاستیای ا?ن برگه ات ،
کنار م?ام و با تو هستم به کس? نم?دم ، کم نمره اص?
…
آرمین هم که هیچ رقمه از رو نمیره :
…
د?ووونه . . . !
اگه نمره ند? دلخوش? برام نم?مونههههه
اینو بدون ه?چک? مث ِ من درساشو نمیخونه ، نمیخونهههههه
تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 93/4/3 | 3:36 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.
