فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
مطالب زیبا - عمو همه چی دان

پروردگارا 

             

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

                            

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

    

 

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست

 



آرامش یعنی، ایستادن در
جاده ی منتهی به دشت های سر سبز بهاری و نگریستن به غروب دل انگیز خورشیدبه ضمیمه یک فنجان چای و یک موسیقی دلنشین و نوازش دلبرانه نسیم که آرام بر گونه هایت بوسه می زند

 

 

    

باید برم تا آسمون اسمتو قاب کنم بزارم کنار خورشید تا محو بشه، کدر بشه، زمین خورده نور عشقت بشه...
باید برم تو تقویم، تموم روزهارو بزارم روز مادر، کلمه عشق و رفاقتو از تو تموم فرهنگ لغتا حذف کنم و به جاش بنویسم مادر.
باید برم تو ردیف آرامش بخش ترین و زیباترین صدای جهان بنویسم صدای لالایی مادر که همه بدونن هیچ سمفونی و صدای خواننده ای آرامش بخش تر و زیباتر از این صدا نیست...!
باید لیست تموم عجایب دنیارو خط بزنم و به جاش بنویسم آغوش مادر، نگاه مادر، دست های مادر، نوازش مادر...
باید همه جا این مهربونی و ایثارو فریاد زد تا همه بدونن که مادرا تنها کسائین که دل و امید خیلی هارو گرم و روشن نگه داشتن اما تو دل خودشون یه دنیا درد و غم یواشکی پنهون شده...!

باید برم روبروش زانو بزنم و بگم دلخور نباش از رفتارای بچگونه ام، از بهونه گیریام و قـُر زدنام که هیچی تو این دنیا مثل ناز کشیدنات، مهربونیات و نگاه با محبتت واسم تکرار نمیشه ...!
و همیشه باید شکر گزار خدای عزیز و مهربانی باشم که مادر را آفرید تا واژه عشــق را برای تموم دنیا معنا کنه!

*
*
آرزو دارم خداوند مهربان تمام مادران عزیز را در پناه خودش حفظ بفرماید و برای آن دسته از عزیزانی که از نعمت وجودی مادر محروم و یا مادر عزیزشان دنیا را به مقصد بهشت ترک گفته آرزوی سعادت و آرامش دارم

 



چه کسی می گوید اگر بدی و گرفتاری نبود زیبایی های زندگی دو چندان می شد؟!
اگر بدی نبود، خوبی ها و زیبایی ها به چه شکل قابل درک بود وقتی که همه چیز هم سطح و تکراری می شد؟!
چگونه خدا را در قلب کسانی می دیدی که نور را در اعماق تاریکی ها به دل ها هدیه می بخشند؟!
چگونه دست های خدا را به واسطه دستانی لمس می کردی که در گرفتاری ها و مشکلات می بخشند؟!
چگونه محبت و مهربانی خداوند را در چشمانی می دیدی که در آرزوی خوشبختی برای دیگران به آسمان دوخته شده اند؟!
چگونه لذت بخشش، گذشت و امید را در زندگی حس می کردی وقتی دلیلی برای آن نمی دیدی؟!
آری!
اگر اینها نبود، چگونه حضور خدا را در کنارت احساس می کردی وقتی که می بیند، راه می رود و می خندد؟!





سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان، آهسته گفتم
بهارت خوش که فکر دیگرانی




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 93/2/14 | 8:19 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

  • بک لینک | قالب وبلاگ | گسیختن
  • کد ماوس

    
  • از قدیم تا کنون
  • پیچک