
دمت تو که مارو توی خونه تکونی دلت دور نریختی گرم . . .
منم سعی می کنم که زیاد جا نگیرم !
.
.
این روزها اگه تو خونه باهاتون مهربون شدن
به سرعت خونه رو ترک کنید !
قضیه خونه تکونی جدیه !!
.
.
اونقدری که من واسه شستن فرشهای خونه پارو زدم
واسه تایتانیک پارو زده بودم الان غرق نمیشد !
.
نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی !!
.
.
من نام کسی نخوانده ام الا تو / با هیچ کسی نمانده ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم / از دل همه را تکانده ام الا تو
.
.
ای کسانی که در اتاق خوابتان جـــاسازهایی دارید..
هــــمانـــا خونه تکونیها نزدیکه , گفتم در جریان باشید…
.
.
آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است !
ماه را می خواهم برای نور را تاریک است !
تو را می خواهم برای نظافت
عید نوروز نزدیک است

بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند
خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند
دشت داغ سینـــــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند
چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــــــی شوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــــی ! تر می کنند
روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل ، دریای احمــــــــر مــــی کنند
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیــــــر
بر رخ ناهیـــــــد و مینـــــــــا و صنــــــوبر می کنند
بعدٍ چنــــــدی کز وفات جانگــــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسلیّت خـــــــود ! فکــــر دیگــــــر مـــی کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــــــن بی بدیل یار و همســـــــر می کنند
کـــــــــج نیندیشید فکــر همســـــــر دیگر نیَند
از برای بچـــه هاشان ، فکر مـــــــادر مـــی کنند

* * *
تو خاکسپاری بابابزرگم بودیم دقیقا وقتی جنازه رو گذاشتن تو قبر همه در حال گریه کردن بودن که آخرین دائیم که کوچکترین بچه بابابزرگم هم هست در همون حال گریه و زاری برگشت گفت بابا چرا رفتی ؟ من فقط همین یه بابا رو داشتم بابا.
هیچکی نفهمید چی گفت ولی من که فهمیده بودم همون لحظه ترکیدم از خنده هم اشکم یکم در اومده بود هم میخندیدم گفتم که مگه چند تا بابا میخاستی داشته باشی؟
آقا گفتن همانا و یه فصل کتک مشتی از کل فامیل خوردن همان!سر هفتم و چهلم بابابزرگم راهم ندادن!گذشت تا سر سالش اونوقت تازه فهمیدن دائیم چی گفته بود و از من معذرت خواهی کردن!
یادش بخیر یه هفته قبل از فوتش با دخترخالم عقد کرده بودیم خانمم (همون دخترخاله سابق و زن فعلی) خیلی بابابزرگم رو دوست داشت همون روز خاکسپاری که من این سوتی رو دادم اومد یه کشیده بهم زد و گفت باید طلاقم بدی!اما گذشت و چهار سال پیش دوقلوهای دخترمون دنیا اومدن!خوش باشین
* * *
یه روز سر کارم بودم تو یه برج تجاری کار میکنم یهو تلفنم زنگ زد یکی از اون طرف خط گفت از تاکسی بیسیم 1818 تماس میگیرم شما ماشین خواستین من گفتم نه و قطع کردم بعد به فکرم رسید از نگهبانی برج بپرسم شاید اونا بدونن زنگ زدم نگهبان گوشی رو برداشت گفت آره لطف کنین دوباره خودتون تماس بگیرین بگین تاکسی رو بفرستن منم بدون اینکه فکر کنم دگفتم من شمارشو ندارم بعد که قطع کردم یادم اومد تاکسی بیسیم 1818 است اسمش آخر وقت روم نمیشد از برج برم بیرون از خجالت
* * *
یه روز داشتم به دوستم که بند کفشاشو درست میکرد نگاه میکردم همونطور هم خودم داشتم ساندویچ میخوردم یه دفه بجای اینکه بگم لقمه تو گلوم گیر کرده بهش گفتم بندکفش تو گلوم گیر کرده،بعد هر دو زدیم زیر خنده همونجا دوستم سوتی منو تو دفترچه اش یادداشت کرد.
* * *
میخواستم برم داروخانه با ماشین رفتم وقتی رسیدم ماشین رو جایی پارک کردم وقتی کارم تموم شد رفتم سمت ماشین اما دیدم کلید در ماشین رو باز نمیکنه یه چند دقیقه ای درگیر بودم اولش فکر کردم کلیده شاید مشکلی پیدا کرده اما وقتی با دقت توی ماشین رو نگاه کردم دیدم روکش صندلی ها فرق کرده یکم رفتم عقبتر دیدم اصلا این ماشین من نیست ماشینم جلوتر پارک کرده بودم خلاصه دوروبرم رو یه نگاهی کردم تا کسی منو بجای دزد نگیره …بدوبدو رفتم .
* * *
معلم زبان کلاس دوم راهنمایی صدام زد گفت بیا پای تخته از روی متن بخون.رفتم خوندم گفت ریپیت.گفتم چشم.30 ثانیه بعد دوباره گفت repeat please.گفتم چشم.یه کم به خود ور رفتمو اینور اونورو نگا کردم یهو داد زد Repeat.منم ترسیدم گفتم خوب آقا قشنگ بگو repeat یعنی چه تا همون کارو بکنم.
تا دو هفته بیرون کلاس مینشستم.
* * *
یه بار که دوست شوهرم تازه از سوئد اومده بود. اومد خونه مون با خودش سوغاتی هم آورده بود. کاکائو و یه چیز شیرین که شوهرم گفت این مربای میگو هست که آقای فلانی زحمت کشیدن از سوئد اوردند. بردم خوابگاه اونجا که گفتم یکی از هم اوتاقیام گفت این مربای شقاقوله که سوغات شماله. کلی بهم خندیدند. خلاصه شوخی شوهرم شد سوتی بزرگ من.
* * *
تو کتابخانه ای کار می کنم که هر روز یکی از ما جلو می نشیند تا به مراجعین جواب بدهد . بقیه همکارها کتاب از قفسه می آورندد. یک روز من جلو نشسته بودم همکارهای دیگر داخل مخزن بودند. آقایی آمد گفت: ببخشید کارگراتون امروز نیومدند؟ … گفتم کدوم کارگرا؟ گفت همونهایی که کتاب از قفسه میارند از اون موقع تا حالا هر وقت جلو می- نشینم به همکارایی دیگر می گویم : کارگرام، خوب کار کنید. کلی می خندیم.
* * *
سلام من میخوام سوتی پسر عمومو بگم یه بار مامانم زنگ زد خونه عموم پسر عموم به جای الو گفت کیه؟؟؟ مامان ماهم باحال گفت درو باز کن ما پشت دریم پسر عموم خوشحال رفته آیفونو زده میگه بفرمایید تو و قطع کرده وقتی مامانم تلفنو گذاشت نمیتونست از خنده حرف بزنه نیم ساعت بعد زنگ زده میگه زن عمو چرا نمیاین تو ما داشتیم منفجر میشدیم
* * *
من تو یک کافی نت کار می کنم یه روز یه آقایی اومد گفت یه ثبت نام برای دخترم دارم اگه میشه ثبت نامش کنید من هم کارش رو انجام دادم. شب همون روز همون آقاهه با دخترش اومد مغازه من هم بعد از سلام احوال پرسی خواستم یه چیزی بگم که جلب مشتری کنیم رو کردم به یارو گفتم جواب ثبت نام دختر شما اومد یه دفعه دخترش با عصبانیت گفت کدوم دختر من که ثبت نامی ندارم مگه تو دختر دیگه ای هم داری خلاصه یه دعوایی شد ما هم هر چقدر خواستیم موضوع رو جم جورش کنیم نشد دختره هم فهمید پدرش یه زن دیگه داره ما هم یه چند تا فوش حسابی از اون آقاخوردیم
* * *
یه بار من رفتم باشگاه قرار بود خالم بیاد دنبالم که بریم خونه!من دم در باشگاه وایسادم تا خالم بیاد همون موقع دیدم یه ماشین که از خر شانسی ما عین ماشین خالم بود و طرف زن بود و روسریش عین ماله خالم بود.منم فک کردم اونه رفتم سوار شدم یهو دیدم زنه منو یه جوری نگاه میکنه منم یه نگا اینور و اونور کردم که دیدم خیت شدم سریع پیاده شدمو تا میتونستم دوییدم:))))
* * *
من یه بار با مامانمو دخترعمم داشتیم میرفتیم خونه اون یکی عمم،توراه تاکسی گرفتیم وقتی رسیدیم مامانم گفت مهدیه توحساب کن من پول همرام نیست،دخترعمم گفت زن دایی من پول ندارم،خلاصه هیچکدوم پول نداشتیم مامانم کیف پولشو نیورده بود دخترعمم توکیف پولش فقط یه سکه 10تومنی بود،خلاصه راننده دید پول نداریم یه خنده ای کرد و رفت
* * *
ما یه بار تو کلاس داشتیم تاریخ تولد ها رو میپرسیدیم بعد من گفتم راستی تولد بابام وخالم 1 اسفنده، بعد یکی از بچه یهو گفت یعنی دوقلو هستن؟ سوتی بدی داد ویه 5دقیقه داشتیم روش میخندیدیم (جالب اینجاست بابا 14 سال بزرگتر خالمه)
* * *
وقتی 6 سالم بود مامان و بابام واسه اینکه سر به سرم بذارن بهم میگفتن یه روز یه سطل ماست آوردن دم خونمون دیدیم تو توش بودی واسه همین پوستت اینقدر سفیده منم بچه باور کرده بودم به هرکی میرسیدم میگفتم منو ازتو یه سطل ماست پیدا کردن بعدشم منفجر میشدن از خنده چقدر من مخ بودم!!!!!!!!!!!!!!!
* * *
یه روز رفتم سوپر مارکت آب میوه بخرم سوپر مارکتی گفت چی میخوای گفتم چی دارین گفت پرتقال و هلو و … منم خیلی باکلاس گفتم بی زحمت یه هلولو بده چند نفری که تو مغازه بودن داشتن موزایکا رو گاز میگرفتن
* * *
سرکار بودم ببخشید رفتم دستشویی داشتم توی آینه باتیپ وقیافم حال میکردم یهو دیدم همکارم باعجله اومد وشروع کرد به درآوردن پیرهنش بعدازاینکه درآورد گفتم ببخشید بدین براتون نگهش دارم بنده خدا از خجالت مثل لبو شد گفت حواسو میبینی فکرکردم اومدم حموم ….

و وایمکس شما پسوورد نداشته باشه همه دور خونتون جمع می شن ؟
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردین وقتی نزدیک پارکینگ خونه می شیم تازه آهنگ مورد علاقمون شروع به خوندن می کنه
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردی دقیقا روزایی که چتر با خودت نمی بری بارون می گیره
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردین وقتی با کلی وسواس تو خرید یه لباس رو می خرین
چند تا مغازه اون طرفتر یه لباس خیلی شیک تر به چشمتون می خوره
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردین وقتی امتحانی یک کاری انجام می دین خوب در میاد
اما وقتی که موقع انجام همون کار برای مقصود اصلی می رسه گند کشیده می شه به همه چی
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردین وقتی نصف شب تلویزیون رو روشن می کنی ولوم تا ته زیاده ؟
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
دقت کردین وقتی موبایل نو می خری هی از دستت می افته
ولی بعد از چند وقت دیگه نمی افته !
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
تا حالا دقت کردین هرچی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره
برنامه ی درحال پخش جذاب تره !
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
تا حالا دقت کردین اینـای? که وقت? می شینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمن? رو بگیرن تو دستشون
ول? نبندنش !
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
تا حالا دقت کردین وقت رانندگی به محض اینکه احساس می کنیم راه رو گم کردیم
اول ضبط ماشین رو کم می کنیم
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
تا حالا دقت کردین 1 ساعت مونده به امتحان
به این فکر می افتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش 20 می شدیم
دقت کردین | دقت کردین که Accuracy did
تا حالا دقت کردین موفق باشیدهای استاد آخر برگه امتحان
جواب همون خسته نباشید هاییه که وسط درس دادنش می گفتیم
سراسر دنیا را وجب به وجب بگردید ملتی پیدا نمیکنید که مردمان آن بتوانند مثل ما جوگیر شوند، خالصانه عرض میکنم، حداقل در این یک مورد مردمان هیچ کشوری به گرد پای ما هم نمیرسند. سرعت جوگیر شدن ما آنقدر بالاست که خود ما هم غافلگیر میشویم، اما باز جای شکرش باقی است که این جوگیر شدن ما با همان سرعت و شدتی که اوج میگیرد، فروکش هم میکند.برای خواندن به ادامه مطلب برید
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
گفتگوی دو دختر پای تلفن:
سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم… می بینمت خوشگلم… بوس بوس بوس
گفتگوی دو پسر پای تلفن:
بنال… بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر
بعد از قطع کردن تلفن :
دخترها:
واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد
پسرها:
بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه!!
پنج دقیقه: اگر مشغول لباس پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیشتر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد.
هیچٌی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش به زنگ باشید. بحثهایی که با هیچی شروع میشوند، غالباً با خبٌ تمام میشوند.
بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.
آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب میشود که معمولاً درست فهمیده نمیشود. آه بلند یعنی او فکر میکند شما یک احمق به دردنخور هستید و او نمیداند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف میکند.
اشکال نداره: این یکی از خطرناک ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به
ممنون: از شما تشکر میکند. فقط بگویید خواهش میکنم. هیچ حرف اضافه ای نزنید. خیلی ممنون میتواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.
اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب میرسم! یا مرده شورت رو ببرن استفاده میشود.
نه. نگرانش نباش عزیزم، خودم انجام میدم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آنکه این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالتی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.
یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم
میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش
نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت
توی آب و جان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گرفت که روی شیشه اش
نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخری رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما
داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از
دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟
همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بی ام و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت»
21 می روزی بود که هارولد کمپینگ، یک واعظ آمریکایی مدعی شد دنیا به پایان می رسد و تمام مسیحیان به بهشت می روند. الکساندر کوشارین، کاراگاه این پرونده تصریح کرد که رفتارهای این دختر از زمان شنیدن پیش بینی های کمپینگ به طرز چشمگیری تغییر کرده بود.
این دختر روس در دفترچه خاطرات خود نوشته بود: "نهنگ ها در تلاش برای رسیدن به ساحل هستند و پرنده ها می میرند، این تنها آغاز این پایان است. ما انسان های نیکوکاری نیستیم، تنها آنها به بهشت می روند و باقی مردم بر روی زمین می مانند تا زجری وحشتناک را تجربه کنند".
وی در آخرین پیام خود نوشته: "من نمی خواهم مانند دیگران بمیرم و به همین خاطر حالا می میرم."
پلیس روسیه در حال بررسی روابط این دختر با گروهای جوانان یا فرقه های مذهبی است.
پیشتر هارولد کمپینگ در اظهاراتی عجیب گفته بود در تاریخ 21 می (31 اریبهشت) ساعت 6 عصر، زلزله بزرگی رخ می دهد و تمام جهان می فهمند که روز قیامت فرار رسیده است.
وی که مدعی بود در این تاریخ مسیح ظهور می کند، تاریخ پیشگویی جدید خود را 21 اکتبر (جمعه، 29 مهر) اعلام کرده و در مورد پیش گویی قبلی عذرخواهی کرده است.
بیشترین هوادارن کمپینگ در کشورهای روسیه، آفریقای جنوبی و ترکیه زندگی می کنند. این واعظ آمریکایی می گوید: بعد از 70 سال مطالعه انجیل روشی ابداع کرده ام که با استفاده از ریاضیات اتفاقات آینده را پیش بینی کنم.
.: Weblog Themes By Pichak :.