فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
تنهای با نظر - عمو همه چی دان
سفارش تبلیغ

نمیخواستم تنهایی را
اما تنها تو را میخواستم
نمیخواستم بی کسی را
اما دلم میخواست تو باشی همه کسم

مانده ام به پای تو که دوستت دارم ، خسته نیستم ، چون که تو را دارم
و روزی لحظه ای آمد که دیدم با تو چه دنیایی دارم ، مثل بهشت
وجودت ، نگاهت ، حرفهایت ، چه زیبا می تابند بر تن من و بازتابش عشقی است که مرا لحظه به لحظه دگرگون میکند
ساده تر مینویسم، دوستت دارم ! ساده است ، به سادگی یک قلب، اما پر از غوغا!
و من زمانی در هیاهوی قلب خویش ، زمانی که همه از عشق فراری بودند ، با شنیدنش پر از گریه و زاری بودند ، عاشقت شدم و هر چه خواستی در راه داشتنت قدم برداشتم و امروز رسیده ام به عمق قلبت، جایی پر از آرامش !
حالا از این سرزمین تنها ، من مانده ام و تو و خدا !
پس به آن کسی که جز من و تو در بین ماست دوستت دارم!
نمیخواستم تنهایی را ، اما تنها تو را میخواستم ، نمیخواستم بی کسی را ، اما دلم میخواست تو باشی همه کسم!
شدی تنها بهانه ، برای هر دلیل عاشقانه !
تنهایی بود در بینمان ، اما جزئی از عشقمان ، مثل اینکه من تنهایی در قلب توام ، مثل تو که تنهایی مال منی!

آپلود عکس


ادم در خانه که باشد خانه کپک خواهد زدبابا چیز زیادی از بابا بزرگ نمیداند و بابا بزرگ

 

همیشه به من میگفت تخم سگ باباجدن بابای بابا بزرگ رادوست ندارد باباهرگز

کنجکاو نبود بداند بابای بابا بزرگ مادر مادر بزرگ راکجای بیابانپیداکردکجای خیابان

 گم کردبابا چیز زیادی ازمانمیداندبابا بابا حرف ندارددعوا دارد بابارفیق بامامادانش

اموزان کلاس سوم(ب)اما بایدبا بچه هامون بچه گی کنیم بچه گی این بودانشای

 مادر باری ریشه های عقب ماندگی گفتنی ها کم نیست منوتوکم بودیمخوشک

  پژمورده تاروی زمین خم بودیم گفتنی ها کم نیست منوتوکم گفتیم مثل حزیان دم

مرگ از اغاز چونین در هم برهم گفتیم دیدنها کم نیست منوتو کم دیدیم بی سبب از

پاییز جای میلاداقاقی ها را پرسیدیم چیدنها کم نیست منوتو کم چیدیم وقتگل دادن

  عشق روی دار قالی چه بی سبب حتی پرتاب گل سرخی راترسیدیم خواندنیها کم

نیست منوتو کم خواندیم منوتو ساده ترین شکل سرودن را در معبربادبادهانیبسته

 واماندیم منوتو کم خواندیم منوتو واماندیم منوتو کم دیدیم منوتو کم چیدیم منوتو کم

گفتیم وقت بیداری فریادچه سنگین نخوفتیم منوتو کم بودیم منوتواما در میدان هاالک

اندازه مامیخوانیم ما به اندازه ما میبینیم ما به اندازه ما میچینیم ما به اندازه مامیگویم

 ما به اندازه ماه میرویم منوتو خم نو در هم نو کم هم نوکه میبایدباهم باشیممنوتو

 حق داریم در شب این جنبش نبض ادم باشیم منوتو حق داریم که به اندازه ماه هم

شده باهم باشیم گفتنی ها کم نیست چقدر جریمه نوشتیم جریمه جریمهنوشتیمو

 خط زدیم چقدر ازسر یعقوب لیس تا تهه شاه عباس جریمه نوشتیم چقدر ازمساحته

پرتقال که به (قاف غینش) هنوز مشکوکیم دل زده بودیم چقدر مشت علی حسن

اسیابان ده همان را دست انداختیم وچقدر از دست پیر زنو چین دامن زن جان

خمیازه کشیدیم چقدر از جم گریختیم وبه گل یا پیوچ نشستیمو سبکشیدیم چقدر

  فیلم جفتی باهم تاق زدیموازلاله سینما تاج عکس برنج تلخ خریدم چقدرتیزی

خطکش اقای اسول دین را بلند بلند درد کشیدیم وچقدر در زنگ طبیعی صدای گاو

دراوردیم چقدر برای اقای محمد خان سبیل کشیدیم وچقدر دور از چشممبسربی

 معرفت تمام غایب هارا حاضر کردیم چقدر اه چقدر جریمه نوشتیم چقدربرای فرزند

ساعی کوشا رضایت نامه نوشتیم چقدر عاشق بودیم وبابا خبر نداشت چهدردی

میکشید پیلی  ابریشم پروانه شدن را باهم چقدر درد کشیدیم منو پیله منوپروانه

بابا اما خبر نداشت چقدر از دست استاد نجم ابادی سیب گلبی سایه زدیم وقتی

میشد عشق را افتابی کرد در مهتابی هم میشد افتابی بود اگر اقای علوماجازه

میداد بابا اما خبر نداشت چقدر جریمه نوشتیم بجای اقایان بجای دیگران کهنکاشتن

که ما بخوریم چقدر اه چقدر در زنگ حساب کم بودیم اقا اجازه هست تختهسیاه

بارانیست چقدر اکسیژن کم اوردیم  راستی چقدر حیدروژن برای ساخت یک بمب

کم داشتیم چقدر دراولین شب  مستی راست گفتیم ویاد استاد را زیراب جرعه جرعه

سر کشیدیم چقدرراست مینویسیم وقتی همه دروغ میخوردن دروغ سرمیکشیدن

ودروغ برمیگرداندن اقا اجازه هست بالا بیاوریم اه درد بلند جوانان چقدر اهکشیدیم!

آپلود عکس










حافزه سرد یعنی ذهن من نیمه تمام مانده است

یعنی که من نیمه کارم حافزه سرد یعنی بایگانی

حواس من اتش گرفته است

چهار عمل اصلی ماشین حساب

حواس من جمع نیست من ازمن منها شدم

من درمن ضرب نمیشوم من برمن تقسیم نمیشوم

حساب من پاک پاک است دیکس را عوض کن اخمو

سیب ادم نیست سیبی که حوابه دندان گرفت

ادمو حوارا سیب خانگی از بهشت به زمین پرتاب کرد

مرا سیب سرد حافظ از زمین به فراموشی میکند

ماهمه را فراموش کردیم میگویند یادمان رفته است

اغاسی کشتی گیر نبود اواز میخواندو

نصیری نقاش نبود حالتر میزد

فروغ شاعر بود وعزیز بود ومنوتو اورا

نمیخواندیم مازن روزمیخواندیم وعزیز نبودیم

آپلود عکس

آپلود عکس




مرا در تنش غسل تعمید داد
به من اسم شب، اسم خورشید داد
برای تمام نفس های من شعر گفت
مرا از ته خاک بیدار کرد
مرا شستشو داد، آغار کرد
مرا خط به خط خواند، تکرار کرد
شکار همه لحظه ها را به من یاد داد
برای من از شاخه برگی جدا کرد و گفت:
جنگل شو، شاعر
من از ارتفاع ترِ کاغذ و جوهر و عشق جاری شد
شبی کفشم از گَنگ تر شد
به من یاد داد ارتفاع ترِ گَنگ را در ته خواب گُنگِ سفر گم کنم
به من گفت:
گم باش و پیدا، که از سایه ها آفتابی تری

من و سایه را دوخت بر لاله
با لایه های گلایه
من و سایه را برد، تا پشت رمز و کنایه
من و سایه را برد، تا آفتابی ترین من
مرا در تمام نفسهای خود شیر داد
مرا در تنش غسل تعمید داد
به من اسم شب، اسم خورشید داد.





تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 93/3/10 | 1:8 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر

  • بک لینک | قالب وبلاگ | گسیختن
  • کد ماوس

    
  • از قدیم تا کنون
  • پیچک