هر شیشه‌ای که گشت به سنگ آشنا شکست
غیر از دلم که تاز دلت شد جدا شکست
گفتی «دلت کجاست؟» چه دانم که شیشه ای…
افتاد در کجا بهزمین در کجا شکست
زلفت شکن به روی شکن گر نمی فتاد
کی می فتاد این همه در کار ما شکست
این بحر بیکران چه بلا شد که زد رقم
هر سو که رفت رنگ رخ ناخدا شکست
مجذوب! فتح ما همه جادر شکست ماست
می خور که شیشه دل ما هم به جا شکست
تاریخ : سه شنبه 92/9/19 | 12:40 عصر | نویسنده : حمیدرضا عزیزی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.
